معنی قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن، سرگردان بودن ول گشتن، هرزه گردی کردن, معنی قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن، سرگردان بودن ول گشتن، هرزه گردی کردن, معنی rbk xbj، cاi ctتj، fxpkت cاi ctتj، sc;cbاj fmbj mg ;aتj، icxi ;cbd lcbj, معنی اصطلاح قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن، سرگردان بودن ول گشتن، هرزه گردی کردن, معادل قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن، سرگردان بودن ول گشتن، هرزه گردی کردن, قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن، سرگردان بودن ول گشتن، هرزه گردی کردن چی میشه؟, قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن، سرگردان بودن ول گشتن، هرزه گردی کردن یعنی چی؟, قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن، سرگردان بودن ول گشتن، هرزه گردی کردن synonym, قدم زدن، راه رفتن، بزحمت راه رفتن، سرگردان بودن ول گشتن، هرزه گردی کردن definition,